افتادن بند ناف
پنج شنبه 27 تیر ساعت 9 شب بود خاله فاطمه داشت جات و عوض میکرد که یکدفعه گفت مبارک مبارک، مبارک مبارک. ما تعجب کردیم نگاش کردیم دیدیم بند نافت تو دستشه.
مامانی و بابایی عیدمیخوان برن کربلا قراره بند نافت و بدیم ببرن اونجا خاکش کنن.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی