پسر قشنگم یکشنبه با بابا رفتیم بیرون و هیئتا رو دیدیم. تو مریض شده بودی و زیاد سرحال نبودی. ولی وقتی رفتیم بیرون خیلی بهتر شدی. مامانت بمیره گلو درد داشتی و تب میکردی. تو حالت بدتر شد و نتونستیم دیگه بریم بیرون. ...
زنعمو فاطمه آبگوشت درست کرده بود و ما و خاله اینا و دایی اینا رو دعوت کرده بود باغ دایی جواد. اولش بدقلقی کردی ولی بعدش کلی حال کردی. اینم از عکسای اون روز ...
تا امروز 4 سال از با هم بودمان گذشته و من هروز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای برای من تا زیباترین زندگی را برایم بسازی . هر روز با شوق دیدنت چشم میگشایم و وقتی تو را در کنارم میبینم دوست دارم بارها و بارها در برابر معبود زانو بزنم و سجده شکر کنم که چون تویی را به من هدیه داد. سالروز آغاز با هم بودمان مبارک اینم عکس میز شاممون ...
یکشنبه 27 ام رفتیم بهداشت اول رفتیم برای قد و وزن. وزنت 9700، قدت 80، دور سرت 47 بود. گفت که خداروشکر همه چیزت نرماله. بعدش رفتیم واکسنت و زدیم. به دست چپت زد قربونت برم فقط موقعی که واکسن و زد گریه کردی بعدش آروم شدی. ...
قشنگ ترین تصویر عمرم عکس نازنینی از نخستین دیدن توست خوش ترین آهنگ عمرم یادگار دلنشین اولین خندیدن توست ... چه لطیف است حس آغازی دوباره ، و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس... و چه اندازه شیرین است امروز... روز میلاد... روز تو! روزی که تو آغاز شدی! پسر قشنگم تولدت مبارک. با تمام وجودم دوستت دارم. ...
یک روز قبل از تولد تو یعنی پنج شنبه تولد امیر عباس عزیز بود. عمه غزل و عمو محسن خیلی زحمت کشیدن دستشون درد نکنه. پسر مامان هم از اول تا آخر غریبی کرد و گریه کرد. یه دونه عکسم نتونستم ازت بندازم. فقط همین یه عکس و آروم بودی. ...