محمدپارسای عزیزممحمدپارسای عزیزم، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

بهانه زندگی مامان و بابا

10 حمومی پسر نازم

1394/5/3 14:51
221 بازدید
اشتراک گذاری

تا پنج شنبه 1 مرداد خونه مامان جون موندیم. خیلی بهمون خوش گذشت. بعد رفتیم خونه خاله فاطمه. قرار شد مراسم 10 حمومیت و خونه دایی صادق بگیریم. خاله فاطمه جمعه دوم بعد از ظهر بردت حمام و برای مهمونی تر و تمیزت کرد.

ساعت 7 رفتیم خونه دایی صادق. خیلی بهمون خوش گذشت. از دست بابا و دایی صادق کلی خندیدیم بابا می گفت می خواستم از خانمم بابت این 9 ماه بارداری تشکر کنم، خانما تروخدا یه وقت بعد از مهمونی با شوهراتون دعوا نکنین. حرف بابا تموم نشده دایی صادق دوید جلوی زندایی آمنه و خم و راست شد از خنده ترکیده بودیم. خداروشکر مراسمت خیلی قشنگ برگزار شد.

اینم کادوی بابا که کلی سورپرایزم کرد.

یه چند روزی هم خونه خاله فاطمه موندیم و بعد اومدیم خونه خودمون. خاله شیوا هم باهامون اومد تا هم من تنها نباشم هم به من کمک کنه.

عزیز مامان به خونه خوش اومدی. انشاالله هزار ساله بشی.

پسندها (1)

نظرات (0)