محمدپارسای عزیزممحمدپارسای عزیزم، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه سن داره

بهانه زندگی مامان و بابا

آلبوم نه ماهگی قند عسلم

بعد از اینکه از بیمارستان اومدیم خیلی بی حال شده بودی ولی بعد از یه چند روز دوباره سرحال شدی و میتونی روی زانوهات وایستی. با گرفتن من یا بابا بلند میشی و روی پاهات وایمیستی. 17 ام دستت و گرفتی به روراکت و بدون کمک بلند شدی روی پاهات. قربون پاهای کوچولوت برم با زحمت پا شدی. الان دیگه حرفه ای پا میشی. ولی بعدش نمیتونی بشینی البته یه موقعایی خودت یه دستت و آروم میزاری روی زمین و با کمکش میای روی زمین ولی چون خیلی احتیاط کاری گریه میکنی و دستت و میاری سمت زمین که یعنی من و بشون. عاشق پیام بازرگانی ای میری جلوی میز تلویزیون بلند میشی و تماشا میکنی. حتی پلکم نمیزنی. قبلا فقط با صدای آهنگ خودت و تکون میدادی و دستت و می ا...
22 ارديبهشت 1395

اولین مروارید نفس مامان

25 فروردین داشتم بهت غذا میدادم که یه دفعه صدای دندونت و شنیدم دست زدم دیدم دندونت نیش زده از خوشحالی جیغ کشیدم. مبارکت باشه عشق مامان. اینم عکس دندونت بعد از کلی کلنجار ...
25 فروردين 1395

نه ماهگی پسملی

عشق مامان نه ماهه شدی. روز به روز شیرین تر و شیطون تر میشی. همش باید دنبالت بدوم که زمین نخوری. وقتی میبینی دنبالت میایم ذوق میکنی و فرار میکنی. خدا تو رو برامون حفظ کنه پسر قشنگم. ...
23 فروردين 1395

عکسای هشت ماهگی پسملی

  این کادوها رو هم مامانی برات از کربلا اورده. دستت مامانی درد نکنه. وقتی هلکوپتر و روشن کردیم کلی ذوق کردی و جیغ کشیدی. میخواستی خودت و از بغل من پرت کنی پایین. این ماشین هم عزیز چند ماه پیش از کربلا برات اورد. دقیق یادم نیست از اوایل بهار یاد گرفتی سرسری میکنی. موش هم میشی، بینیت و جمع میکنی و از بینی و دهنت هوا خارج میکنی. کلی شیطون شدی هر جا من میرم دنبالم سینه خیز میای و صدام میکنی. سرعتت خیلی زیاد شده. خیلی بامزه از پله آشپزخونه میای بالا. دستات و میزاری روی پله بعد میای روی کف پاهات و بعد پاهات و میاری بالا. دیگه یاد گرفتی من و مامان صدا میکنی و بابا رو هم بابا. من و بابا هم کلی ذوق میکن...
22 فروردين 1395

نفسم هشت ماهگیت مبارک

عزیز دلم هر چی بزرگتر میشی شیرین تر و دوست داشتنی تر میشی. نمیتونی باور کنی چقدر دوستت داریم. خیلی کارای بامزه انجام میدی. الان دیگه میتونی میوه (سیب و گلابی و موز) و آبمیوه طبیعی و بیسکویت ساده بخوری که دکتر گفت زیاد بهت ندیم. میوه رو که رنده میکنم دوست نداری دهنت و قفل میکنی و سرت و حالت سرسری تکون میدی ولی درسته که میدم لثه هات و میکشی روش و میخوری. برنامه غذاییت هم تغییر نکرده مثل قبله ولی میتونیم خودمون تنوع بدیم مثلا کته نرم با گوشت یا پوره هویج یا سیب زمینی بدیم.   ...
23 اسفند 1394

آلبوم هفت ماهگی دردونه مامان

اولین بار که سوار رورواکت کردم هنگ کرده بودی نمیدونستی از خوشحالی چکار کنی. تموم وسایلای روش و خوردی. اتفاقی دستت میخورد به دکمه هاش و آهنگ میزد و چراغاش روشن میشد تو هم ذوق میکردی و میخواستی چراغاش و بگیری. 7ام تونستی به سمت راست هم قلت بزنی. 8 ام چهار دست و پا میشدی و میپریدی به سمت جلو. تقریبا سه، چهار روز بعدش یاد گرفتی سینه خیز میرفتی. 18 ام اولین باری بود که دست زدی. آبجی زینب بهت یاد داده بود. پسر خوشگلم وسط خونه تکونی عید امیر علی و محمدپارسای عزیزم در حال بازی این شال و کلاه رو پارسال واست بافته بودم. اصلا فکر نمیکردم اندازت باشه. ...
22 اسفند 1394